نتیجه بازگشت باز لورمن به فیلمسازی، الویس است. یک بیوگرافی که این شانس را به بینندگان میدهد تا زندگی پادشاه راک اند رول، الویس پرسلی را تجربه کنند.
لورمن پس از خلق آثاری همچون مولن روژ! یا رومئو + ژولیت، که هر کدام در حین زیادهروی حس مدرن بودن دارند، الویس را کارگردانی کرده است که آن هم از این قاعده مستثنی نیست.
باز لورمن مخاطبین را با هیپ-هاپ مدرن، جلوههای مدرنتر و سبک خاص خود در ساخت فیلم به گونهای که هم حال و هوای قدیمی و هم مدرن را همزمان داشته باشد، سرگرم میکند.
اولین دلیلی که ممکن است بین اکثر بینندگان این فیلم مشترک باشد، نقش آفرینی آستین باتلر به عنوان شخص الویس پرسلی است.
به احتمال زیاد قبلا استین باتلر را در روزی روزگاری…در هالیوود دیده باشید اما بازی او در این فیلم و در این نقش، یقینا به یاد ماندنیتر و قابل لمستر است.
تلاشهای آستین باتلر در یادگیری حرکات الویس، به خوبی نشان میدهد که چهقدر به نقشی که آن را بازی کرده است وفادار بوده و چه مقدار برای آن احترام قائل است.
او مشخصا سعی داشته است تا به بهترین نحو ممکن نقش را مجسم کند و موفق هم عمل کرده است. تعجبآور خواهد بود اگر در فصل جوایز، نامی از او به زبان نیاید و در لیست نامزدهای بهترین بازیگر مرد قرار نگیرد.
خطر لو رفتن داستان در ادامه متن
الویس در تلاش برای پوشش همهی داستان به سریعترین شکل ممکن!
این فیلم مانند بسیاری از بیوگرافیهای دیگر، قصد داشت تا در حدود 3 ساعت تمام زندگی الویس پرسلی را از گهواره تا گور به مخاطب نشان دهد.
این امر موجب شده بود تا بینندگان آن فرصت کافی برای شناخت و درک هر شخصیت و تکامل آنان را نداشته باشند.
کاتهای سریع و پیاپی باعث شده بود تا فیلم بیشتر شبیه یک رویای زودگذر باشد. داستان شبیه فرمول ثابتی بود تا مخاطبین احساس آشنایی بیشتری با آن داشته باشند.
هرچند که مسبب قابل پیشبینی شدن آن حتی برای کسانی که با زندگینامه الویس پرسلی آشنایی ندارند، شده بود.
تنها نکته انرژیبخش و شاید مهیج فیلم که به خوبی زندگی الویس را به تصویر کشیده بود، به اوج رسیدن و سقوط شخصیت اول داستان بود. همچنین ترکیب سبکها و استایلها هم موجب شگفتزدگی هر مخاطب میشد.
لوکیشنهای گیرا و شاتهای فیلم رنگ و لعاب خوبی به فیلم داده بودند و باعث میشدند تا حس زندگی بیشتری به بیننده القا شود اما تا حدی زیادهرویهای لورمن موجب دلزدگی میشد.
آستین باتلر با وجود تمام اجراهای متنوع و رنگارنگ درخشید.
تام هنکس در نقش مدیر برنامه الویس، کلونل تام پارکر ظاهر شده بود و اینطور به نظر میرسید که برای نقش خود مناسب نیست.
این بار هنکس بیننده را مجذوب خود نمیکرد و شخصیتش در فیلم آن طور که باید و شاید، جا نیفتاده بود؛ هرچند که به قدری داستان حول محور او پیش رفت که میتوانستند نام فیلم را به کلونل تام پارکر تغییر دهند!
داستان فیلم از دیدگاه کلونل پارکر بیان میشد و تمرکز اصلی دوربین از یکی از بزرگترین اساطیر فرهنگ پاپ به سمت او سو داده شده بود.
باقی شخصیتها نیز بدون تغییر و تکامل چندانی باقی ماندند طوری که بدون داشتن آگاهی از سابقهشان، نمیتوان درباره اجرا و بازی آنها نظری داد.
سوای بر تمام این مباحث، بازی آستین باتلر توجهات دوربین به تام هنکس را کنار زد. او به نحوی الویس را زنده کرد که مخاطب را به هیجان میآورد، به قدری که برخی ادعا دارند حتی از تارون اگرتون در نقش التون جان هم پیشی گرفته است.
الویس، در چند خط
در آخر میتوان این فیلم را وسیلهای برای خوش درخشیدن آستین باتلر بااستعداد دانست. فیلمی که احساسات مخاطبان را درگیر و یاد یکی از برترین چهرههای تاریخ موسیقی و هنر را در دل مخاطبین زنده میکند.
فیلم همزمان شما را سر ذوق میآورد و حوصلهتان را سر میبرد. زیادهرویهایش دلزدهتان میکند و بازی شخصیت اول داستان شیفتهتان میکند.
بازنویسی و برگرفتهشده از نقد متیو پاین
نظر خود را درباره فیلم الویس 2022 با ما به اشتراک بگذارید.