کارهای جیسون رایتمن یکی از برترین و جذابترین آثار فیلمسازی است. با معرفی بهترین فیلم های جیسون رایتمن همراه باشید.
9. Labor Day
یک داستان درهم و برهم درباره سندرم استکهلم که بهنظر میآید کپی کمعمقی از یکی از فیلم های نیکلاس اسپارکس است. آدل کیت وینسلت با پسرش، هنری گاتلین گریفیث، تنهایی زندگی می کنند. این تا زمانی است که فرانک با بازی جاش برولین، مردی که در حال فرار از پلیس است، هر دوی آنها را گروگان می گیرد و می گوید که باید مدتی در خانه آنها بماند تا آبها از آسیاب بیفتد.
این فیلم بازیگران قویای دارد، اگرچه هرگز نمیتوانند فیلم را به اثری پربار بدل کنند، زیرا همه چیز با سرعت بسیار کمی پیش میرود. رایتمن آن را از رمان محبوبی به همین نام نوشته جویس مینارد اقتباس کرده است.
8. Men, Women & Children
یک فیلم درباره اینترنت و چگونگی شکلدهی آن به روابط ما با یکدیگر: مردان، زنان و کودکان، نگاهی پیچیده و در نهایت ناموفق به زندگی افراد متعددی است که در تگزاس زندگی میکنند. احتمالاً یک داستان نسبتاً خوب هم وجود
روشی که تمام خطوط داستانی متقاطع مختلف به هم می رسند، تنها یک آسیب بیشتر برای خود داستان است. این فیلم طوری حس می شود کو گویی پتکی است که بارها و بارها بدون هیچ حس درایتی بر سر شما می کوبد.
7. The Front Runner
The Front Runner بر اساس یک داستان واقعی جذاب، فیلمی در این فهرست است که بزرگترین فرصت از دست رفته را نشان میدهد. هیو جکمن در نقش گری هارت، سناتور سابق ایالات متحده که در سال 1987 نامزدی خود را برای ریاست جمهوری آغاز کرده بود، بازی می کند. همانطور که هارت سعی می کند اتهامات را نادیده بگیرد و منتظر بماند تا همه چیز تمام شود، مشخص می شود که این موضوع از بین نخواهد رفت. جزئیات مبهم هستند و فیلم به دنبال شفافیت زیادی نیست.
این فیلم هرگز پاسخ سرراستی به سوالاتی که مطرح می کند ارائه نمی دهد. مشکل این است که اصلاً هیچ پاسخ یا مضمونی را ارائه نمی دهد. همه چیز به سرعت پیش میرود و هیچوقت یک موضوع داستانی جذاب برای تمرکز بر آن پیدا نمیکند.
6. Ghostbusters: Afterlife
کار اخیر رایتمن بسیار عالی نیست زیرا تلاش می کند خود را فراتر از اتکای شدید به نوستالژی و بازآفرینی لحظات فیلم قبلی متمایز کند. کری کُن همیشه متقاعد کننده است و نقش مادری مجرد به نام کالی را بازی می کند که پس از مشکلات مالی به یک شهر کوچک نقل مکان می کند. این محیط جدید فیلم نیز اتفاقاً مرکز فعالیت ارواح در جهان است. کُن ماهیت روایی فیلم را حمل می کند زیرا شخصیت او با پیامدهای عاطفی مرور مجدد خاطرات دردناک پدرش که او را رها کرده و در عین حال سعی می کند بچه های خودش را بزرگ کند، سروکار دارد.
ماهیت Ghostbusters: Afterlife چیزی است که در نهایت کل ماجرا را مختل می کند. بهترین بخشهای فیلم آنهایی هستند که سعی میکنند خود را متمایز کنند و چیزها را در مسیر خلاقانه جدیدی قرار دهند. متاسفانه آخرین اثر جیسون رایتمن، در میان بهترین فیلم های جیسون رایتمن قرار نمی گیرد.
5. Tully
Tully فیلمی است که به دلیل جهت گیری خاصی که طرح داستان به کمک آن به سمت پایان می رود، با کمی پسزدگی مواجه شده است. شارلیز ترون در نقش مارلو، مادر سه فرزند که در تلاش است تا با تمام خواستههای پدر و مادر شدن روبرو شود، بازی میکند. شوهرش، ران لیوینگستون، در نقش درو، نامهربان نیست، اما همچنان تا حد زیادی مفید نیست. سپس مارلو یک دایه شبانه به نام تالی مکنزی دیویس را استخدام می کند که شروع به برقراری ارتباط قوی با او می کند. تالی نه تنها وزنهای سنگین را از روی شانه های مارلو برمی دارد، بلکه او به عنوان یکی از تنها بزرگسالانی است که مارلو می تواند با او صحبت کند.
فیلم نگاهی دقیق و صادقانه به این است که مادر شدن چقدر می تواند چالش برانگیز باشد. این نقشآفرینی از شارلیز ترون یک اجرای بدون ادعا است و همچنین یکی از بهترین کارهای اوست. این فیلم از بهترین فیلم های جیسون رایتمن است.
4. Young Adult
یکی از افسردهکنندهترین فیلمهای این فهرست، جوان بزرگسال، نگاهی دردناک به زندگی بحرانب است. در این فیلم دوباره شارلیز ترون بازی می کند، این بار در نقش یک نویسنده الکلی و افسرده به نام میویس که به شهر کوچک مینه سوتا برمی گردد تا دوست پسر دبیرستانی قدیمی خود را ببیند. فقط یک مشکل کوچک وجود دارد: دوست پسرش، پاتریک ویلسون بادی، ازدواج کرده است و یک فرزند دارد. میویس برای اینکه منصرف نشود تصمیم می گیرد تمام تلاش خود را بکند تا او خانواده اش را به خاطر او ترک کند. این فیلم عمیقاً ناراحت کننده است. شما نسبت به کل فیلم احساس وحشتناکی دارید و با این حال نمی توانید از تماشای آن دست بردارید.
ترون در حالی که استیصال و تنهایی شخصیت خود را به تصویر می کشد، اجرای فوق العاده ای ارائه می دهد. بحرانی که میویس در آن قرار دارد، اعمال او را توجیه نمی کند، فقط به آن شکل و فرمی می دهد که کاملاً متقاعد کننده باشد. شما تک تک دردهای او را احساس می کنید زیرا به طور فزاینده ای مشخص می شود که او در تلاش است تا از گودالی که زندگیاش به آن تبدیل شده است بیرون بیاید.
3. Thank You for Smoking
Thank You for Smoking فیلمی است که مطمئناً مناسب همه نخواهد بود. به سختی می توان به اثری بدبینانهتر از طنز تاریک بی شرمانه رایتمن در مورد صنعت تنباکو و حرص و طمع شدیدی که جامعه آمریکا را آزار می دهد فکر کرد. این فیلم بر روی آرون اکهارت فوقالعاده هشیار در نقش نیک نیلور تمرکز دارد.
نیک کاملاً نفرت انگیز است، اگرچه او فقط تجسم زشت اعماق تمام بیماری هایی است که جهان ما را درگیر کرده است. او اطلاعات نادرست میفروشد و در هر لحظه دروغ میگوید، تا هر طور که میتواند ذهن مردم را دستکاری کند. او حتی از پسر خود (کامرون برایت) به عنوان مهرهای برای پیشبرد اهداف خود استفاده می کند و نشان می دهد که چقدر بی رحمانه رفتار می کند. این اثر از بهترین فیلم های جیسون رایتمن است.
2. Up in the Air
Up in the Air با یکی از بهترین اجراهای جورج کلونی، داستانی از اگزیستانسیالیسم شاد و غم انگیز است. رایان بینگهام با بازی کلونی مردی است که برای امرار معاش وظیفه اخراج مردم را بر عهده دارد. این کار تاریک و افسردهکنندهای است، اگرچه رایان سعی میکند آن را برای خودش توجیه کند، زیرا معتقد است که برای مردم کرامتی فراهم میکند که زندگیشان را خراب میکند. اما پس از آن، به او گفته می شود که خود او به زودی اخراج خواهد شد و خود این فرآیند به صورت خودکار انجام می شود.
ادامه فیلم در مورد او می شود که سعی می کند وجود خود را برای کارفرما توجیه کند و دریابد که می خواهد زندگی اش چگونه باشد. او از هر گونه ارتباط واقعی دوری می کند. زندگی وی یک زندگی غم انگیز است که او احساس می کند در حال از بین رفتن است و دیدن تلاش او برای چسبیدن به آن بسیار جالب می شود زیرا این تنها چیزی است که دارد.
1. Juno
تنها یک فیلم وجود داشت که می توانست در صدر این فهرست قرار گیرد و آن هم چیزی نیست جز جونو. این فیلم با گذشت زمان غنیتر و پرطرفدارتر شده است. در این فیلم الیوت پیج در نقش جونو، نوجوانی که با یک بارداری برنامه ریزی نشده زندگی اش به هم می ریزد، بازی می کند. جونو که در ابتدا مطمئن نیست که آیا کودک را نگه دارد یا خیر، تصمیم می گیرد به دنبال خانواده دیگری برای فرزندخواندگی بگردد. کشمکش ها و عدم اطمینان جونو در مورد آینده توسط زودباوری نوجوانانهی وی که بسیار شیرین است پوشیده شده است. رابطه جونو با پدر کودک نیز لایه جالبی از پیچیدگی را به فیلم اضافه می کند.
این فیلم همچنین فوقالعاده خندهدار است و در غیرمنتظرهترین و در عین حال پربارترین مکانها باعث خنده میشود. در مورد جونو چیزهای زیادی برای دوست داشتن وجود دارد که در هر تماشای بعدی کشف می شود. این اثر فیلمی است که بر خلاف هر داستان دیگری که درباره بلوغ است، خود را با ظرافت در دامهای بزرگ شدن جای میدهد.
منبع: Collider