ازخودگذشتگی با تعلق خاطر و با در اصل فیلم نقد و بررسی فیلم Devotion، فیلمی اقتباسی از رمانی به همین نام و به قلم آدام ماکوس است که علی رغم بازی خوب و کارگردانی مناسب، در فروش گیشه شکست خورد. با مووی21 همراه شوید تا به نقد و بررسی آن بپردازیم…
محمد علی کلی، زمانی که از جنگیدن برای کشورش اجتناب کرد برای تبرئه خود گفت: «هیچ ویت-کنگی مرا کاکا سیاه خطاب نکرده است.» این جمله نصف تاریخ آمریکا را ساخت.
فیلم Devotion نصف دیگری از تاریخ را بیان میکند. این فیلم یک زندگینامه سرراست از خلبان جنگنده، جسی براون و رفاقتش با توماس جی هادنر جونیور را در دوران جنگ کره بیان میکند.
داستان فیلم از چه قرار است؟
این فیلم یک درام جنگی است که بر اساس واقعیت ساخته شده است. Devotion با اولین نمایشش در جشنواره بین المللی فیلم تورنتو، انتقادات مثبت زیادی را به خود جذب کند؛ هرچند که در فروش گیشه شکست خورد و در باکس آفیس جای ثابتی برای خود نداشت.
در Devotion ما شاهد عناصر آشنایی از فیلمهایی نظیر Green Book و Red Tails هستیم و همین باعث میشود شاهد یک فیلم حول محور شخصیت سیاه پوست نباشیم بلکه از سفید پوستی که هوای آنها را دارد نیز خوشمان بیاید.
رابطه میان براون با بازی جاناتان میجرز (Lovecraft Country) و وینگ-من سفید پوستش توماس با بازی گلن پاول (Top Gun: Maverick) شما را به فکر فرو میبرد و تمام دوران تبعیض نژادی را به چالش میکشد.
عناصر، عوامل و اخبار
Devotion به کارگردانی جی.دی.دیلارد در کنار بازی خوب بازیگران و فیلمبرداری حرفهای و فضاسازیهای مناسب، توانست برنده جایزه بهترین کارگردانی شود.
این سالها که جنبش زنان و رنگین پوستها در میان اخبار سینمایی و تلویزیونی و سلبریتی به شدت داغ است، شاید داستان سیاهپوست موفق دیگری روی پرده سینماها کمی تکراری به نظر به رسد، اما این حقیقت تلخی از گوشهای از تاریخ است و نمیتوان آن را نادیده گرفت.
داستان Devotion در سال 1950 میلادی روایت میشود. اما برخی از صحنهها را میتوان به دنیای امروزی هم تعمیم داد و شاید همین موضوع مقداری داستان را پیچیده کرده باشد.
سیاه پوستان بسیاری در ارتش آمریکا خدمت کردهاند، اما سیاستهای بسیاری آنها را از سفیدها جدا کرده است و این پایههای داستان از خودگذشتگی یا همان Devotion را میسازد.
نکات جذاب فیلم
بیشتر داستان از نگاه هادنر بیان میشود اما کارگردان با زیر پا گذاشتن شیوههای عادی روایت داستان، سعی داشته است تجربیات براون را نیز تا حد ممکن قابل درک سازد و هربار این اتفاق میافتد، داستان جذابتر میشود.
برای مثال زمانی که براون با الیزابت تیلور (سیندرا سوان) رو به رو میشود یا زمانی که با یک سیاه پوست دیگر از مقام پایینتر ارتباط برقرار میکند، همه صحنههای جالبی هستند.
گفتنی است که جو جوناس نیز در این فیلم حضور دارد اما حضورش واکنشی را از سوی منتقدان به خود جلب نکرده است.
در آن زمان، اتحاد و یکپارچگی فرایند سخت و ناممکنی بود. هرکس یا گروهی که قدرتی به دست داشت، سعی میکرد تا حد ممکن آن را حفظ کند. به تصویر کشیدن این جنگها، صحنههای زیبایی خلق نمیکند.
به همین دلیل، نویسندگان Devotion بیشتر بر روی هادنر تمرکز کردهاند. کسی که نژادپرست نیست و موقعی که با براون آشنا میشود، برای او تبعیض قائل نمیشود.
با اینکه هر دوی آنها خلبانانی زبده و با استعداد هستند، براون با تنظیمات هواپیمای جنگنده مشکل دارد و کارگردان به خوبی از این موضوع برای درک بهتر تجربیات خلبانان برای مخاطبان بهره گرفته است.
قسمت جالبی وجود داشت که باعث میشد مدتها تحت تاثیر آن بمانیم. زمانی که براون هادنر را به خانهاش دعوت میکند تا به او نشان دهد برای چه میجنگد؛ زن و بچهاش!
داستان کلیشهای Devotion باعث شده است که کار جاناتان میجرز برای ایفای نقش اصلی دو چندان شود تا فیلم از هیجان نیفتد و تقریبا خوب هم عمل کرده است.
با تمام اینها فیلم تا مقدار زیادی عادی است و چیز فوق العادهای درباره آن وجود ندارد. اما اگر به دنبال فیلمی تاثیرگذار و سرگرمکننده در این ژانر هستید، Devotion فیلم مناسبی برای شماست.
الهامی از نوشته Variety