فیلم Thor: Love and Thunder، چهارمین فیلم از مجموعه فیلمهای ثور مارول که بر اساس کمیکهای آن ساخته شده است، به نظر میآید کمی از فضای قبلی فاصله گرفته است و به خود ثور و آرامشی که به دنبال آن است پرداخته است.
این بار داستان حول محور ثور با بازی کریس همسورث به همراه گور (کریستین بیل)، والکیری (تسا تامپسون) و جین فاستر/مایتی ثور (ناتالی پورتمن) میچرخد.
بررسی نمرات Thor: Love and Thunder
در جست و جوی گوگل، با نمره 3.2 از 5 مواجه میشویم که نشاندهنده عملکرد متوسط این فیلم است.
در IMDb نمره 6.4 برای این فیلم ثبت شده است که نمره نسبتا خوبی است.
طبق معمول، بینندگان نسبت به منتقدان سایت Rotten Tomatoes رضایت بیشتری از این فیلم داشتهاند.
خطر لو رفتن داستان در ادامه متن
بازگشت جین فاستر
آخرین حضور جین فاستر به Thor: The Dark World برمیگردد که طبق گفته قهرمان داستان، 8 سال و 6 ماه و 6 روز قبل از این ماجرا بوده است و چه کسی حاضر است جین فاستر زیبا را در زندگی خود نخواهد؟ حتی ثور نیز از این قضیه مستثنی نیست؛ حتی اگر برای بار دوم باشد.
کریس همسورث با عضلاتی الهی
قبل از انتشار فیلم، عکسهایی از پشت صحنه آن منتشر شد که نشان میداد کریس دوباره مجبور به ساخت بدنی بینقص برای نقشش شده است.
او در مصاحبهای اعلام کرده است که پس از 12 ماه تمرین برای ساخت این بدن بینقص و حجیم، دیگر حاضر به انجام این کار نیست. گزارش کامل این مصاحبه
تایکا وایتیتی، کارگردانی حرفهای در سبک خود
چهارمین فیلم ثور از استانداردها فراتر رفته است و این چیز خوبی است. این فیلم نیز مانند Thor: Ragnarok توسط تایکا وایتیتی کارگردانی شده است.
تایکا وایتیتی برنده جایزه اسکار در بخش فیلمنامه اقتباسی برای فیلم Jojo Rabbit (2019) و کارگردان دوتا از پرفروشترین فیلمهای نیوزیلند یعنی Boy(2010) و Hunt for the Wilderpeople(2016) است.
فیلم Thor: Love and Thunder همانند Ragnarok، نمایشی از عدم توازن در انسانیتی است که به علت خشم و کینه و فریب به وجود آمده است.
گویا وایتیتی پس از Ragnarok به این نتیجه رسیده است که برای ساخت یک فیلم مارول فقط کافی ست از باقی فیلمهای آن تقلید کرد، نه آن که فیلمی کاملا جدید و نوآورانه خلق کرد؛ زیرا این ورای خواسته مخاطبین است و لزومی به انجامش نیست.
برگ برندههای مارول برای مخاطبان خود
اگر با مارول استودیوز آشنا باشید میدانید که مارول نه تنها به ابزارآلات پیشرفته و جلوههای ویژه فرابشریاش، بلکه برای کمدی و طنزی است که چاشنی داستان و دیالوگهای فیلم میشود.
این طنز باعث میشود که مخاطب با حس خوب که از همراهی داستان دریافت کرده است، برای ادامه آن از استراحتش بگذرد تا فیلم را تماشا کند. این طنز غالبا موفق عمل کرده است و برای مارول استودیوز، برگ برنده بزرگی است.
همین باعث شده است که وایتیتی بتواند رگناروک را به گل سرسبد فیلمهای جدید مارول تبدیل کند. او طنز را جزویی از داستان و مدل شخصیتهایش کرده است.
داستان عاشقانه بین ثور و ثور؟
در Thor: Love and Thunder یک اتفاق دیگر هم باعث جذابیت داستان شده است؛ آن هم کشمشهای قهرمان داستان، ثور و دوست دختر سابقش، جین -که اکنون ثور جدیدی تلقی میشود- است.
جین با وجود سرسخت بودن شخصیتش، ثور را دوست دارد اما از او ناراحت است. و ثور؟ میتوان گفت مدام در دردسر است و نمیتواند توجه کافی به این موضوع نشان دهد، اما او همیشه به دنبال بازگرداندن جین به زندگیاش بوده است.
چون موسیقی اهمیت دارد.
وایتیتی قبلا در رگناروک از آهنگ Immigrant Song از Led Zeppelin استفاده کرده بود که انتخاب خوب و هوشمندانهای بود.
این بار هم تصمیم خوبی گرفته و از یکی از مشهورترین قطعههای Guns N’ Roses یعنی Paradise City استفاده کرده است که باعث شده است حس و حال صحنه به خوبی حفظ و القا شود.
کریستین بیل، عملکرد کمتر از انتظار
شخصیت گور که کریستین بیل به ایفای نقش آن پرداخته است، شبیه ترکیبی از دلقک فیلم Sawdust and Tinsel ساخته برگمن و جنازهی گابلینی است که از مرگ به دنیا بازگشته است و نمیتوان گفت که از صد در صد استعداد خود بهره گرفته است که میتوان به دلیل گریم بیش از اندازه و ولدمورت گونه شخصیتش باشد.
سخن پایانی
اگر طرفدار فیلمهای مارول هستید، این فیلم شما را به خوبی سرگرم میکند واز آن بسیار لذت خواهید برد، اما اگر میخواهید این فیلم را به خاطر بازیگرهایش تماشا کنید، این کار را نکنید و Thor: Love and Thunder را برای طرفداران خود بگذارید.
منابع: