مایک این بار با عنوان Magic Mike’s Last Dance به عرصه بازگشته است و این بار نیز Steven Soderbergh به عنوان کارگردان(جوانترین برنده جایزه نخل طلا)، سعی کرده است اثری جدید و درخور برای این قسمت از این فیلم دنبالهدار بسازد.
این فیلم با فروش خوبش در باکسآفیس هفته توانست رتبه و جایگاه خوبی را به دست آورد. اما آیا لایق تحسین و تماشا هست؟ باید دید…
با مووی21 همراه باشید تا به نقد و بررسی این اثر با حضور چنینگ تیتوم به عنوان ستاره فیلم و همچنین تولیدکننده و سلما هایک به عنوان نقش اول زن بپردازیم…
خطر لو رفتن داستان در ادامه متن
داستان فیلم
مایک لینِ جادویی گویا نمیتواند از رقصیدن و بالا و پایین پریدن دست بکشد. او نسخه رقاص همان دزد یا گاوچران کارکشتهای است که قسم میخورد باز نشسته شده است اما وسوسه میشود تا آخرین کارش را با هیجان بیشتری انجام دهد.
و به همین ترتیب داستان Magic Mike’s Last Dance رقم میخورد و نظر مایک از «نه ممنون. من رقص رو کنار گذاشتم» به «قبول میکنم که برای آخرین بار برقصم» تغییر میکند.
اشتباه نکنید؛این کل داستان Magic Mike’s Last Dance نیست! این تغییر تنها طی 10 دقیقه اتفاق میافتد.
فیلم به ما توضیح میدهد که ظاهرا مایک طی دورهی همهگیری کرونا شغل سابقش را از دست داده است و حالا به عنوان یک بارتندر در میامی کار میکند.
در همان جا مایک با مکس آشنا میشود. مکس به مایک پیشنهاد میدهد تا آخرین رقصش را برای او اجرا کند. مایک بعد از مدتی تلاش برای رد این پیشنهاد، تصمیم میگیرد قبول کند و این تجربه برای مکس بسیار خوشایند بود.
همین باعث میشود او مایک را به لندن دعوت کند تا استیج و صحنهی رقصی در حد و رویایی بسازند. دقیقا از همان ایدهها در اکثر فیلمها…
باقی فیلم مربوط به حاشیه پشت صحنه است. جایی که مایک و مکس تلاش میکنند رابطهای را شکل دهند و موانع را از سر راه بردارند.
موانعی مانند همسر مکس (که قرار است از هم جدا شوند) و باقی چیزهایی که به رابطهشان رنگ و شکل یک رابطه سینمایی میدهد.
درباره فیلم
Magic Mike’s Last Dance خود را به عنوان یک سرگرمی بسیار جدی گرفته است و باقی چیزها را به حال خود رها کرده است.
گویی کارگردان به دنبال داستانی بوده است که این دنبالهای برای این سری بسازد و حالا که به آن رسیده است، باقی چیزها چندان اهمیتی ندارد.
در Magic Mike’s Last Dance ما شاهد صحنههای رقص و عاشقانههای بسیار هستیم. صحنههای بسیاری نیز مرتبط با زمانی است که قهرمان داستان در حال تمرین است و سعی دارد بفهمد که چه انتظاری از او دارند.
با این حال مجیک مایک نگاه ریزی به جزئیات رابطه مایک و مکس دارد. ما آنها را تماشا میکنیم زمانی که در حال صحبت درباره عشق، هنر و خوشحالی هستند.
گویی فیلم قصد دارد نشان دهد که برای داشتن یک رابطه هیجانانگیز و عاشقانه نیاز است به جزئیات توجه کنید.
این موضوع باعث شده است چیزی از Magic Mikeهای قبلی در این قسمت تکرار نشده باشد و اثری کاملا جدید خلق شده باشد.
در باب تحسین بازی چنینگ تیتوم
در این فیلم ما شاهد خلاقیت، پروسهی تولید هنر به هر شکلی و انواع مختلفی از سینما و تخیل هستیم.
اما هیچکدام از اینها وجود نداشت اگر تیتوم ستارهی هر ثانیه از این فیلم نبود. شخصی که از معدود بازیگرانی است که میتواند -واقعا- برقصد و به آن را هربار بهتر و بهتر کند.
اما صحنههایی نیز وجود دارد که به سلما هایک اجازه میدهد تا صحنه را از تیتوم بدزدد و از آن خود کند و انصافا هم خوب میدرخشد.
هیچکس نمیتواند و نمیخواهد روند داستانی Magic Mike’s Last Dance را روی کاغذ بیاورد. این فیلم به هر سمتی که نیاز باشد میرود و آزادانه عمل میکند.
هرچند که درگیر کلیشهها نیز هست و هدف اصلی شخصیتهای داستان، اجرایی بزرگ و فوقالعاده است.
برگرفته از نقد Roger Ebert